روایتی از خادمی شهدا در تکیههای عزاداری/ مردانی که برای خادمالحسین شدن روزشماری میکردند
تاریخ انتشار: ۶ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۳۳۱۴۸۷
خادمی افتخاری است برای تمام نوکران حسین، دلشان را به اباعبدالله (ع) گره زده بودند، به خوبی دریافته بودند که بین شهادت و امام حسین (ع) رابطهای ناگسستنی وجود دارد و راز عاقبت به خیری و رسیدنشان به افلاک از همین خادمی در هیئتهای عزاداری میگذرد.
به گزارش خبرنگار ایمنا، خادمی برای سرور و سالار شهیدان، آرزوی همیشگی دوستداران اوست و چه کسی دوستدارتر از آنها که هل من ناصر مولایشان را لبیک گفتند و به دیدار اباعبدالله (ع) شتافتند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فرازی در زیارت ناحیه مقدسه است که میفرماید: «السلام علی من افتخر به جبرئیل» خادمی افتخاری است برای تمام نوکران حسین، زیارت میگوید «برای کسی نوکرید که جبرئیل به او افتخار میکند» و چه افتخاری است که نوکر افتخار انیس یزدان باشی، پس راز خادمی این است؟ همین است که آنها برای خادمالحسین شدن روزشماری و ثانیهشماری میکردند؟
دلشان را به اباعبدالله (ع) گره زده بودند، به خوبی دریافته بودند که بین شهادت و امام حسین (ع) رابطهای ناگسستنی وجود دارد و راز عاقبت به خیری و رسیدنشان به افلاک از خادمی در هیئتهای عزاداری میگذرد. در این گزارش از چند تن از این مردان سخن به میان میآوریم که رزق شهادت به آنها رسید و حال چند صباحی است که کلمه شهید در کنار اسمشان جا خوش کرده است.
شهیدی که تکیه امام حسینش مورد قبول ارباب بی کفن قرار گرفتهر سال، محرم که میشد، با بچههای محل، در پارکینگ خانه شهید ولایتی تکیهای برپا میکردیم. یک سال به خاطر یکسری از مشکلات نمیخواستیم تکیه را برپا کنیم. بین جمع رفقا حسین میگفت: «هرطور شده باید این سیاهیها نصب بشود. باید این روضهها برقرار باشد.»
حسینی که در خانه ارباب از جان و دل مایه میگذاشت و نمیخواست به هیچ شکلی کم بگذارد، وقتی دید کسی همراهیاش نمیکند به خانه ما آمد، گفت: «من دلم نمیآید امسال تکیه نداشته باشیم.»
سیاهیها و پرچمها را از من گرفت و رفت. آن شب خودش تکیه را برپا کرده بود. تنهای تنها. شب را هم توی تکیه خوابیده بود.
صبح روز بعد سراسیمه و با خوشحالی زنگ خانهمان را زد. به او گفتم: «چی شده حسینجان؟!» گفت: «دیشب بعد از اینکه پرچمها و سیاهیها را نصب کردم همانجا خوابم برد.
توی خواب دیدم امام حسین (ع) آمده توی پارکینگ خانهمان و به من گفت: «احسنت! چه تکیه قشنگی زدی! دستی به سیاهیها کشید و به من خسته نباشید گفت.»
وقتی حسین این جملات را میگفت، اشک توی چشمانش حلقه زده بود. میدیدم چقدر خوشحال است از اینکه کارش مورد قبول حضرت ارباب واقع شده است. آن سال تکیه حسین حس و حال دیگری داشت.
حسین ولایتی، سیویکم شهریورماه سال ۱۳۹۷ در حادثه تروریستی اهواز به شهادت رسید.
ارادت شهید امید کبری به حضرت رقیه (س)در آشپزخانه کار میکرد، یک روز در آشپزخانه دستش سوخت. سوختگیاش هم خیلی عمیق بود.
بچهها بهش گفتند: «امید! دیگه از فردا نمیخواد بیای آشپز خونه اذیت میشی آب میریزه رو زخمت بدتر میشه». یکی از رفقایش تعریف میکرد میگفت: تا این را به او گفتم خندهای کرد و گفت: «فدای سر حضرت رقیه!»
خیلی به حضرت رقیه (س) ارادت داشت. در روضهها آتش گرفت و امید اکبری سوخت. عمه بیا گمشده پیدا شده، کنج خرابه شبه یلدا شده، ورد زبانش تو ذاکری و مداحی بود.
امید در بیستوچهارم بهمنماه سال ۱۳۹۷ توسط گروهک تروریستی جیشالظلم در جاده خاش زاهدان به شهادت رسید.
عاشق شرکت در مراسمهای عزاداری بودبرای کار خیر همیشه پیش قدم بود. مخصوصاً اگر پای امام حسین (ع) وسط میآمد. عاشق هیئت و شرکت در مراسمهای عزاداری بود. هر سال دو سه روز قبل از شروع محرم دیگر خانه پیدایش نمیشد.
برای آنکه مراسم عزاداری محرم باشکوه برگزار شود، خودش پیشقدم بود و قبل از اینکه مردم به مسجد و حسینیهها بروند، او آنجا بود و کارهای مراسم را انجام میداد.به عنوان خادم برای امام حسین (ع) اخلاقش خیلی خوب بود.
شهید ایوب اسلامینیا شانزدهم فروردینماه سال ۱۳۹۷ حین توقیف خودروهای قاچاق سوخت در کرمانشاه مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.
برای امام حسین (ع) فقط باید سر داد۵۰ کیلومتر از نجفآباد تا اصفهان را هر شب طی میکرد تا بتواند در این هیئت بدون اینکه کسی او را بشناسد، خادمی کند.
محسن برای مسئول حسینیه شرط گذاشته بود، آن هم دو تا، یکی اینکه مرا پشت حسینیه بگذارید تا آنجا خدمت کنم، نمیخواهم دیده شوم، مورد دوم هم هر چه کار سخت هست را به من بدهید.
شبها که هلاک و خسته میخواست به خانه برگردد، در جواب خسته نباشید دوستانش میگفت: برای امام حسین (ع) فقط باید سر داد».
تقدیر حسین را برای جای دیگری نوشته بودندحسین خودش را خادم اهلبیت (ع) میدانست. خادمی که دوست نداشت به چشم کسی بیاید مگر آنهایی که همه جورِ دوست داشت برایشان خدمت کند.
دم هیئت رزمندگان اسلام میایستاد و هر کاری که از دستش برمیآمد برای عزاداران اهلبیت (ع) میکرد.
در آن لحظاتی که روضهها از بلندگوهای هیئت دل هر شنوندهای را با خود میبرد حسین دلش هوای کربلا میکرد. اشک بود که روی صورتش جا میانداخت و زیر چانهاش لباسهایش را خیس میکرد.
آرزوی کربلا داشت اما تقدیر حسین را برای جایی دیگر نوشته بودند. خودش را به آبوآتش زد تا اینکه برگه اعزامش را عمهی سادات امضا کرد و توانست راهی شود.
حسین آقادادی بیستوششم مهرماه سال ۱۳۹۸ در جایی نزدیک فرات به شهادت رسید.
کد خبر 676222منبع: ایمنا
کلیدواژه: امام حسین ع سرور و سالار شهیدان اباعبدالله ع خادم الحسین شهید محسن حججی شهید حسین ولایتی فر شهید امید اکبری شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق شهادت رسید امام حسین سیاهی ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۳۳۱۴۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نوه دختر امام خمینی در خارج از کشور مشغول چه کاری است؟
خانم معصومه حائری یزدی همسر آیتالله سید مصطفی خمینی و دختر آیتالله شیخ مرتضی حایری یزدی صبح روز ششم اردیبهشت ۱۴۰۳ خورشیدی در تهران درگذشت.
آن طور که عصر ایران روایت کرده است؛ وی مادر سید حسین و مریم خمینی بود. حجتالاسلام سید حسین خمینی از اوایل دهه ۶۰ عملا از عرصه های رسمی و رسانهای کنار است و خواهر او (نوه امام خمینی) هم در خارج از کشور زندگی میکند و به طبابت و کارهای علمی اشتغال دارد و خانواده برای دفن مادر منتظر بازگشت اوست. (دو فرزند دیگر در کودکی درگذشته بودند).
از نکات شگفتآور زندگی خانم حایری این که به رغم آن که عروس ارشد امام خمینی و منتسب به یک خاندان بزرگ و مشهور روحانی دیگر هم بود زندگی بسیار عادی و گاه توام با سختی و رنج داشته است.
او شیفته سید مصطفی خمینی بود و خاطرات هجران او را با اشک بیان میکرد و همچون اعضای خانواده امام که آقا مصطفی را «داداش» خطاب میکردند او هم عادت کرده بود همسرش را این گونه خطاب و حتی بعد از فقدان چنین یاد کند.
با این که عروس ارشد امام اهل مصاحبه با رسانهها نبود اما برای اولین بار اول آبان ۱۴۰۰ و به مناسبت چهلوچهارمین سالگرد درگذشت مشکوک سید مصطفی خمینی گفتوگویی با او منتشر شد که بسیار مورد توجه قرار گرفت خصوصا جاهایی که حکایت از نگاه امروزین آقا مصطفی خمینی داشت و تصویر متفاوتی از فرزند فقید امام ترسیم میکرد.
درباره فرزندان چنین گفته بود: «خدا چهار فرزند به من داد که دو تا از آنها از دنیا رفتند و الان تنها حسین و مریم برای من باقی ماندهاند. هر دو دختر بودند و یکی در ایران و یکی در نجف از دنیا رفت. اولی چند روز بعد از به دنیا آمدن از دنیا رفت و علتش هم این که اوضاع ما در آن ایام به خاطر مسائل انقلاب خیلی ناجور و نامناسب و دگرگون بود و در همان ایامی که تازه این دختر به دنیا آمده بود، نیروهای دولتی وارد منزل ما شدند و هول و هراس ایجاد کردند و حال خود من خیلی بد و خراب بود و شاید این بچه بر اثر همان مسائل مُرد و از دنیا رفت.
دومی هم بلافاصله بعد از تولد و بر اثر یک بیماری کشنده از دست رفت؛ البته برخی به من میگفتند که این فرزندم، پسر بوده ...»